امروز ابتدای روز یک تیکه از
وجودم کنده شده و رفت به یک کشور دیگه که بتوانن یک زندگی جدید و موفق را برای خودشون بوجود بیارن . همیشه میدانستم مهاجرت درد داره اما هیچ وقت اینطوری با خون و گوشتم حس نکرده بودم . خیلی سخت و دردناکه . از یک طرف امبدواری که زندگی جدیدشون بهتر باشه و از یک طرف حس میکنی که وجودت تیکه پاره شده . میدانم باید زمان بدم تا کم کم به نبودنشون عادت کنم . اما جلوی اشکام را نمیتوانم بگیرم . میدانم توی دل اونها هم الان غوغاست . برای اوناهام سخته ، خیلی سخت ، و اون کوچولو چطوری میخواهد این همه دوری را تحمل کنه . میدانم از پسش برمیایم همه با این دوری کنار میایم تا زندگی شون قشنگ تر بشه . اما من معتقدم برای کسانی که میمانن مهاجرت سخت تره نوشته شده توسط Shapark در دهم فروردین ۱۴۰۳ | شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 19:38